۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

یاد تاریکی افتادم


چند ماه پیش که ترم سایه و شخصیت گمشده را درس می دادم به یک پرسش اساسی برخوردم که یک جواب نصفه نیمه ای هم براش پیدا کردم ولی هنوز باهاش درگیرم.
اون سوال این بود :
آیا تاریکی اصیل است یا نور؟
در تعمق بیشتر بر این سوال به این استدلال دست پیدا کردم که سیاهی اصیل تر است، چون تولیدش به چیزی احتیاج ندارد و اگر نور نباشد، تاریکی هست، پس تاریکی زمان یا جایی نیست که نور نباشد بلکه خود اصیل است و وابسته نیست در حالیکه نور نیازمند یک فعل و انفعال فیزیکی برای تولید خود می باشد.
نظر شما چیه؟

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

من تازه یه هفته س اینجا رو می خونم آسناییم به اندازه شاید 4-5 ساعت تلویزیونی دیدنیه که در کل شما رو دیدم تو 5-6 سال گذشته! انتظار داشتم آخرش بنویسین نور! و یه نوشتار سنگین مبنی بر برتری نور اصالتش! یهو از اینکه دیدم نطر شما شبیه نظر خودم شد تعجب کردم!

ناشناس گفت...

اول باید اصالت رو تعریف کرد،
به نظر شما اصالت فقط به بی نیازیه؟
اگر اینطور باشه(که بعید می دونم) تاریکی اصیل تره!
مثلا اگر بگیم معیار اصالت میزان انرژی بخشی کائنات هستی تعریف میشه اون وقت نور اصیل تره.

pouyan گفت...

اگر تاریکی‌ اصیل تر و پایدار تر هست پس می‌شه اینطور برداشت کرد که انسان همان تاریکی‌ ست که به دنیا میاد و بعدا با آوردن نور به زندگی‌ سعی‌ در از بین بردن تاریکی‌ وجود خویش می‌کند ، یعنی ما ذاتا نور نیستیم!؟

ناشناس گفت...

با سلام
اگه به نور برای مدتی خیره بشیم , چی میبینیم؟ "سیاهی".به نظر من سیاهی محصول نوره !

ناشناس گفت...

سلام
به نظر من :
تاریکی اصیل نیست. اونچیزی که اصیله نور ِ.
چرا که نور نه تنها ابدیست که ازلی هم هست.
اما تاریکی نهایت لطفی که بهش بکنیم اینه که شاید ابدی باشه. اما هرگز ازلی نبوده .
از طرفی اصالت چیزی فرای مانا بودنه .
مثلا بین شخصی که تنها یکسال دیگه زنده است اما انسان حکیم و عالمیست و شخصی که تنها مشهور و داراست و قراره 1000 سال دیگه عمر کنه کدوم اصیله ؟
پس حتی اگر تنها به محدوده ی این دنیا هم نگاه کنیم ، فقط ، مانایی ِ یک چیز دلیل بر اصالتش نیست.
بودن ، با اصیل بودن ، فرق داره . همونطور که حقیقت با واقعیت فرق داره .
شاید بتوان گفت نور حقیقت است و تاریکی واقعیت .....

ناشناس گفت...

نور تجلی اوست. او که قبل از آفرینش کائنات وجود داشته است. به نظر من آفرینش تاریکی (در پرده قرار دادن نور یا قسمتی از آن) به این خاطر بوده است که وجود نور را نشان دهد و چیزی جز این نیست.
شما بخواهید تاریکی را ثابت کنید مجبورید نور را به اسارت کشیده و در پرده قرار دهید.
اگر بخواهیم به یک طریق دیگر بگوئیم آن اینست که نور همان آگاهی است و تاریکی همان ناآگاهی.بنابراین تمام مسئله بر میگردد به دریافت کننده، اگر دریافت کننده آگاهی کامل داشته باشد نور کامل را می بیند واگر دریافت کننده آگاهی کامل نباشد، بخشهایی را تاریک خواهد دیدو بنابراین دیدن تاریکی توسط دریافت کننده، چیزی نیست جز نقصان دریافت کننده و نه منبع نور.

ناشناس گفت...

نور هستی دارد ولی تاریکی هستی ندارد.

ناشناس گفت...

شاید نه نور اصالت داشته باشه و نه تاریکی!!
این ماییم که به هر کدوم از اینها معنی میبخشیم...ماییم که میگیم کدومش هر لحظه اصالت و معنی داره...
کلیت نظرم اینه جزیی ترش طولانیه! (;

ناشناس گفت...

سلام
با شما موافق نیستم استاد

به نظر من تاریکی و نور در اصل یک چیزند. تاریکی در بستر نور تعریف می شود و نور نیز درک نمی شود مگر با درک تاریکی. پس اصالت این دو از نظر من در یک حد است. دو پدیده ظاهرا متضاد که پیوستگی عمیق ماهوی با هم دارند پس نمی توان گفت کدام اصیل ترند. مثل بودن یا نبودن که نمی توان گفت کدام اصیلترند. در حالیکه با استدلال شما نبودن می بایست اصیل تر باشد.

ناشناس گفت...

بی شک نور!

مگر اینکه اصالت شیطان از اصالت خداوند بالاتر باشد .

ناشناس گفت...

نور بی سایه لطیف و عالی است
آن مشبک سایهءغربالی است
دفتر 5 مثنوی بیت 3632